ز باد صبح حدیثی مرا به گوش آمد که خیز ای دل مسکین که گل به جوش آمد زمین ز لاله و خیری و سوسن و شمشاد به بانگ بلبل شوریده در خروش آمد چو جام باده به بستان دمید و گل بشکفت ز چارسوی چمن های و هوی نوش آمد بگیر گوشه باغی و دامن چمنی مرا ز هاتف غیبی چنین به گوش آمد مده ز دست لب جوی و قامتی دلجوی به گوش جان من از گفته سروش آمد گلست عارض زیبای یار و لب چون می زآن جهت ز دهان تو بوی نوش آمد دلم ز هوش به در رفته بود از هجران ز بوی عنبر زلف تو باز هوش آمد شکست طبله عطّار در همه بازار از آنکه لعل لبانت شکرفروش آمد چو ناله ام بر دف در جهان شنید هزار ز شوق روی گل بوستان خموش آمد جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۹۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113045