هیچکس در نزد آن در که درش باز نکردند وآن کسان کز در انصاف بگردند نه مردند حال و احوال جهان هیچ نیرزد بر دانا جز نکویی که توان گفت جز آن هیچ نبردند هرکه با خلق جهان کرد نکویی چه زیان کرد زنده ی هر دو سرایند و یقین دان که نمردند هرکه بنهاد ز مال دگران گنج و خزینه ای برادر تو ندیدی که برش هیچ نخوردند گنج قارون اگرت هست و اگر ملک سلیمان فکر آن کن تو ازین دنیی فانی که چه بردند اگرت هست یکی لقمه ز درویش و غریبی تو مکن منع که این شیوه ز تو نیک پسندند در لطف و کرم ای دل بگشا باز تا در روضه ی فردوس به روی تو نبندند جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۱۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113058