به صد امید درآمد دلم به کوی امید بداد جان عزیز و ندید روی امید به بوی آنکه امیدم به لطف بنوازد نمی رود ز مشامم هنوز بوی امید به لب رسید به امّید وصل جان و دلم هنوز می ننشینم ز جست و جوی امید بجز امید مرا جست و جوی با کس نیست چگونه دست بدارم ز گفتگوی امید روا نکرد امید مرا امید و هنوز امیدهاست من خسته را به سوی امید ز یمن بخت به چوگان خوشدلی روزی به در بریم ز میدان عشق گوی امید دلا ز باغ جهان گلبن امید مبر که آب رفته درآید دگر به جوی امید جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۲۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113171