ای ز شمشاد قد تو سرو بستان شرمسار وی ز ماه روی تو خورشید تابان شرمسار ای ز شرم عارض تو روی گل غرق عرق وی ز نور طلعتت مهر درخشان شرمسار ای ز دُرج آبدارت لؤلؤ لالا خجل وز لب جانبخش تو لعل بدخشان شرمسار فکر من زلف تو را روزی به شب تشبیه کرد مانده ام روز و شب از فکر پریشان شرمسار بی وفایی کرد جانان با ما بیچاره لیک من ز بخت خویش گشتم نزد جانان شرمسار سایه ام بر سر فکن یک دم هما آسا ز لطف تا شوند از غایت لطفت رقیبان شرمسار من به جستجوی آن چاه زنخدان در جهان چون سکندر گشته ام از آب حیوان شرمسار جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۴۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113192