در جهان غیر تو ای دوست ندارم دلبر که تو را گفت که بیهوده ز یاران دل بر چون ببردی دل و جان از من بیچاره کنون مرهمی نه ز وصالت به دل ما دلبر نسبت قدّ تو با سرو کنم یعنی چه که ورا پای ز چوبست و درختی بی بر در شب ظلمت هجران تو سرگشته شدم باز هم بوی سر زلف تو گشتم رهبر چون درون حرم جان و دلم منزل تست حلقه وار از چه سبب من شب و روزم بر در چه شود گر بنوازی ز سر لطف شبی بنده ی سوخته دل را و در آری در بر گر مراد من بیچاره ز لعلم بدهی گویم از جان و جوانی ز جهانی برخور جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113204