در فراقش رود خون از دیده می بارم هنوز وان ستمگر می نگوید ترک آزارم هنوز سالها تا گلبن مقصود را می پرورم زآب چشم و بر نمی آید گل از خارم هنوز گرچه بر باد هوس شد خرمن امّید من تخم مهرش بر جبین دوستی کارم هنوز گرچه صد داغست بر جانم ز هجران نگار داغ مهرش بر جبین دوستی دارم هنوز دلبر از کوی محبّت پای اگر بیرون نهاد من به دست ناامیدی سر نمی خارم هنوز زاری و افغان من بی او گذشت اندر فلک وآن نگار آگه نگشت از ناله ی زارم هنوز گرچه در مهرش مرا جان و جهان از دست رفت همچنان رحمت امیدست از جهاندارم هنوز جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113243