ما را ز حد برفت ز درد تو اشتیاق تا کی کشیم زهر فراق تو در مذاق رحمی به حال زار من مستمند کن زان رو که نیستم پس ازین طاقت فراق آن طاق و جفت من که ببازید عشق تو با درد عشق جفت شدیم وز صبر طاق جان می دهیم بر سر کویش ز گفت و گوی یک شب وصال دوست مگر افتد اتّفاق در آرزوی روی تو و لعل دلکشت در نار محرقست تن و دل در احتراق از نور شمع طلعت تو مهر در کسوف وز تاب آفتاب رخت ماه در محاق صبح از فروغ نور جمال تو مشتقست شب را ز شام ظلمت زلف تو اشتقاق گر خاکبوس خاک درت ممکنم شود بالای هفت منظر گردون زنم رواق تا کی کشیم جان و جهان از میان جان بار جفا و جور تو و درد اشتیاق جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113307