چه خوش باشد شراب وصل در جام به کام دل نشستن با دلارام مرا کام دل از هجر تو تلخست بده کامم که شیرین گرددم کام کسی کز آتش عشق نگاری نگردد پخته در عالم زهی خام طمع در وصل او بستن محالست من بیچاره خرسندم به پیغام ز دام زلف او دل ناشکیبست که با دامش خوش افتادست با دام به دریای تحیر غرقه گشتم نمی دانم که چون باشد سرانجام صبوری کن دلا مشتاب در خواب به صبر دل توان دید از جهان کام جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113349