چرا گشتی چنین غافل ز دردم نکردی رحمتی بر روی زردم نکردی جز جفا بر من نگارا بگو غیر از وفاداری چه کردم ندادی کام ما یکدم ز وصلت بسی خون جگر در عشق خوردم مرا از دیده و دل حاصلی نیست به غیر از آب گرم و آه سردم مفرما صبر با درد فراقم چگونه صبر بتوانم ز دردم شب تاریک هجرانم بفرسود صبا درد دلم را بین و دردم جهان گر در سر عشقت کنم من به جان تو که از عهدت نگردم جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۳۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113386