ما تو را دلدار خود پنداشتیم وز تو چشم مردمیها داشتیم تخم مهر رویت ای نامهربان سالها در وادی جان کاشتیم هرچه کردی با من از جور و جفا گرچه آن بد بود نیک انگاشتیم تا نهادی دل به مهر دیگران ما امید از لطف تو برداشتیم سالها تا رایت مهر و وفا عاشقانه در جهان افراشتیم چون جفا و جورت از حد درگذشت کار خود را با خدا بگذاشتیم گر به ناحق غمزه ات خونم بریخت جانب حق را فرو نگذاشتیم جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113528