صبا رسید و رسانید بوی یار قدیم به سان عنبر تر می دهد ز لطف نسیم دماغ جان چو معطّر شدم ز باد صبا یقین شدم که پراکنده گشت زلف چو جیم نظر به جانب دلخستگان هجران کن که نیست طاقت و صبرم ز روی لطف عمیم ز تشنه آب زلالی مکن دریغ مرا که آب چشمه حیوان تویی و بنده سقیم ز حال زار من خسته دل چه می پرسی مراست گریه به عشقت قرین و ناله ندیم اگر چو سرو روان پیش ما کنی گذری نثار پای عزیز تو سر کنیم نه سیم مرا ز جنّت فردوس حاصلی نبود رضای دوست بسی خوشتر از بهشت برین جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۹۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113542