یارب که تو بگشای در بسته به رویم یارب نظری کن ز سر لطف به سویم دلبسته و تن خسته ز دردیم همیشه دانی تو همه حال دل من چه بگویم محتاج به تکرار نباشد غم دل را بر اشک دو چشمم نظری افکن و رویم حال دل آن خسته مجروح چه پرسی در چفته بازوی جفای تو چه گویم گر زآنکه بگویی تو به ترک من مهجور من ترک شب وصل تو ای دوست نگویم در شدّت هجران تو ای نور دو دیده از ناله شدم نال و من از مویه چو مویم بیچاره دل من به جهان انس نگیرد تا جعد سر زلف سمن پاش نبویم جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۰۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113552