ای دل به درد عشق ندارم دوای تو تا کی کشم بگو من مسکین جفای تو تا دیده دید قامت و بالای آن نگار زان رو همیشه هست به جانم بلای تو تا هست از جهان رمقی و از جهان رگی بیرون نمی رود ز سر من هوای تو غایب مشو ز دیده ی معنی دو دیده ام دل هست مسکن تو و جانم سرای تو جانا اگر رضای تو بر خون ماست سهل از جان توان گذشت مقدّم رضای تو سلطانی جهان به نظر می نیایدم زیرا که هست از دل و جان او گدای تو جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113651