ای صبا حال دل من بر دلدار بگو قصّه بلبل شوریده به گلزار بگو آنچه بر جان من از محنت دلدار منست یک به یک بشنو و لطفی کن و با یار بگو زینهار از من دلخسته به دلدار رسان و آنچه گویم به تو ای یار تو زنهار بگو جانم از درد فراقت به لب آمد جانا کی بود با تو مرا وعده ی دیدار بگو صبر ماهی نتواند که کند ز آب ولی می کنم صبر ز روی تو به ناچار بگو مدّعی عیب من دلشده زین بیش مکن حال آشفتگی دل بر دلدار بگو کاین دل از زلف تو چون جان و جهان بی سر و پاست از که جوید دل من چاره ی این کار بگو جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113663