عاشقانت را دگر در جست و جو آورده ای طالبان وصل را در گفت و گو آورده ای نکهت عنبر همی یابد دماغ جان مگر ای صبا از زلف دلدارم تو بو آورده ای تار زلفت ساختی چوگان به میدان جفا بی دلان را دل به نزد خود چو گوی آورده ای هرکسی دارند عشق چشمه نوشت ولی بادپیمایان چو خاک ره به کوی آورده ای من چنین محروم و محزون در فراق یار و تو ای دل آخر با نگارم رو به روی آورده ای دشمنانم را به هجرم شاد و خرّم کرده ای دوستانت را ز دیده خون به جوی آورده ای چون نسیم صبحدم آمد ز کویش گفتمش قصّه درد جهان را مو به مو آورده ای جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113702