گرفت از رشک رویت ماه تابی که چون رویت نباشد ماهتابی به ظلمات شب هجران اسیرم مگر روزی برآید آفتابی در این آتش که من بودم ز هجران نزد بر روی من جز دیده آبی به امید خیال روی خوبت به جان تو که مشتاقم به خوابی دلم بر آتش هجرت کبابست ز وصلت شکّری ده یا کبابی ندارم چاره ای با چشم مستش ز عشقش می کشم هر دم عذابی جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113708