دردا که نیست روز غمت را نهایتی تا کی نباشدت سوی یاران عنایتی تا چند بر دل من مسکین ستم کنی باشد جفا و جور تو را نیز غایتی گفتی وفا کنم نکنی گفتمت به عهد آری بود وفای تو جانا حکایتی چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول از دل به دل نمی کند آخر سرایتی جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۷۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113718