دلبرا با ما تو لطف بی نهایت می کنی از درم بازآ اگر با ما عنایت می کنی ای امید دوستان هجر تو ما را دشمنست دشمن ما را چرا آخر حمایت می کنی دل ستانی غم دهی بر ما ستم داری روا بعد از آن از من به صد دستان شکایت می کنی گفته ای کاو گفت ترک عشق ما، بالله که من بی خبر ز آنم بتا کز من روایت می کنی ای دل سرگشته در هجران روی آن نگار جان ز غم دادی و پنداری کفایت می کنی ای صبا جان جهان یک سر معطّر می شود چون ز زلف مشکبوی او حکایت می کنی جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113823