ای جان و جهان توام پناهی بر جمله جهان تو پادشاهی بر عشق رخ تو مردم چشم در دیده ی ما دهد گواهی خون جگرم ز دیده پالود معلوم شود ترا کماهی شرحش نتوان که خود بگوید خوناب دو چشم و رنگ کاهی از ناله ما نرفت در خواب دوش از غم هجر مرغ و ماهی خواهم شب وصل تو نگارا وز جور بکن هر آنچه خواهی در جمله جهان رهست ما را از ره مگذر چو مرد راهی جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۸۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113834