به کنج مدرسه ای کز دلم خراب ترست نشسته ام من مسکین بی کس درویش هنوز از سخن خلق رستگار نیم به بحر فکر فرو رفته ام ز طالع خویش دلم همیشه از آن روی پر ز خونابست که می رسد نمک جور بر جراحت ریش مرا نه رغبت جاه و نه حرص مال و منال گرفته ام به ارادت قناعتی در پیش ندانم از من خسته جگر چه می خواهند چو نیست با بد و نیکم حکایت از کم و بیش جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113868