دلی کامد ز عشق دوست در جوش بماند تا قیامت مست و مدهوش ز بسیاری که یاد آرد ز معشوق کند یکبارگی خود را فراموش بر اومید وصال دوست هر دم قدح‌ها زهر ناکامی کند نوش برون آید ز جمع خود نمایان بیندازد ردای و فوطه از دوش اگر بی دوست یک دم زو برآید شود در ماتم آن دم سیه‌پوش فروماند زبان او ز گفتن بماند تا ابد حیران و خاموش درین اندیشه هرگز نیز دیگر بننشیند دل عطار از جوش عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۳۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11395