ای دل و دیده دل و دیده من پر خونست سوزش جان من از شرح و بیان افزونست چشم نم دیده ام از دور فلک پر خون بود این زمان از غم هجران تو چون جیحونست دوستانم به تفقّد همه دستان گویند کای ستمدیده درین واقعه حالت چونست چه بگویم که درین واقعه بر من چه رسید هرچه گویم همه دانید کزان افزونست چون زخار فلک سفله ننالم به ستم که گل روی تو در خاک لحد مدفونست در فراق رخ خوب تو چنان می گریم که رخ جان من از خون جگر گلگونست لیلی جان من آخر به کجا رفت بگو که جهانی ز فراق رخ او مجنونست عمر شیرین چو به تلخی به سرآید ای دل می کش این درد که بر تو نه بلا اکنونست از جهان غیر جفانیست نصیبم چه کنم که مرا پشت دل از غصّه ز غم چون نونست جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها : شمارهٔ ۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/114232