بیشتر عمر چنان بوده‌ام کز نظر خویش نهان بوده‌ام گه به مناجات به سر گشته‌ام گه به خرابات دوان بوده‌ام گاه ز جان سود بسی کرده‌ام گاه ز تن عین زیان بوده‌ام راستی آن است که از هیچ وجه من نه درین و نه در آن بوده‌ام من چکنم کان که چنان خواستند گر بد و گر نیک چنان بوده‌ام گرچه به خورشید مرا علم هست طالب یک ذره عیان بوده‌ام نی که خطا رفت چه علم و چه عین دلشدهٔ سوخته‌جان بوده‌ام گرچه سبکدل شده‌ام هم ز خود بر دل خود سخت گران بوده‌ام بحر جهان بس عجب آمد مرا غرق تحیر ز جهان بوده‌ام گرچه ز هر نوع سخن گفته‌ام کوردلی گنگ زبان بوده‌ام زآنچه که اصل است چو آگه نیم پس همه پندار و گمان بوده‌ام هیچ نمی‌دانم و در عمر خویش منتظر یک همه دان بوده‌ام چون همه دانی نتوان زد به تیر لاجرم از غم چو کمان بوده‌ام غرقهٔ خون شد ز تحیر فرید زانکه بسی اشک‌فشان بوده‌ام عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۷۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11427