چو خنجر ستم آن ترک لشگری برداشت دلم ستمکشی واو ستمگری برداشت منم که روز ازل از من آسمان و زمین محبت پدری مهر مادری برداشت خوشم بضعف تن اما فغان که صیادم زصید من نظر از عیب لاغری برداشت ز سنگ حادثه ایمن شود کسی که بتن نهال هستی او ننگ بی بری برداشت بحیرتم که زآوارگی چه دید که خضر گذاشت پیروی از دست و رهبری برداشت بملک حسن بت ماست خواجه ای که نظر زبندگان ز غرور توانگری برداشت گهر فروش دل من طبیب گاه سخن چه ناله ها که ز انصاف مشتری برداشت طبیب اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/114293