دارم نظری با گل کو روی ترا ماند با ماه نوم عشقی است کابروی ترا ماند مهریست بخورشیدم کو همچو رخت باشد آشفته ام از سنبل کو موی ترا ماند بالاله از آنم خوش کو رنگ تو یادآرد از نکهت گل مستم کو بوی ترا ماند بر نرگس این گلشن زان رو نگرانم من کو چشم سیه مست جادوی ترا ماند با سر و روانم یار پیوسته در این گلزار کو قامت رعنا و دلجوی ترا ماند گشتی بطبیب خویش چون گرم عتاب خشم در آتش از آن سوزد کو خوی ترا ماند طبیب اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/114317