شب چو بمیرم به سر کوی تو زنده شوم صبحدم از بوی تو می گذری خنده زنان از برم می نگرم گریه کنان سوی تو تانگری جان و دل سوخته بر سر هم ریخته در کوی تو آمده ام اشک فشان از دو چشم آب زنم خاک سر کوی تو فاخته دیگر نکند یاد سرو ساخته با قامت دلجوی تو سوخته از خوی تو جان طبیب کآتش جانسوز بود خوی تو طبیب اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/114399