اکوس اندر آمد به تخت مهی نشست از برگاه شاهنشهی ستمکار و بدکار بود آن پسر همی خواند خود را بنام پدر به شهنامه اخواست خواند ورا یکی گرد نوخاست داند ورا زبانش چنو خنجر تیز بود بسی تند و چالاک و خونریز بود همه دوده ی پاک اسفندیار بکشت و برآورد از ایشان دمار بسی از بزرگان ایران بکشت کزایشان سخنها شنیدی درست در ایام او اهل سیدون و تیر همان نامور ارتباس دلیر بشورید و کردند بس سرکشی زهر سو نمودند لشکرکشی ز شیپروس و رودس سپاهی دگر به همراه منتور پرخاش خر به یاری بر تیریان آمدند به پیمان سود و زیان آمدند فرستاد شه آذر و فوسیون ابا لشگری از ستاره فزون که سازند بر دشمنان کار سخت ولیکن دگرگونه گردید بخت شکست اندر آمد به ایران سپاه زاندوه لشکر بجوشید شاه میرزا آقاخان کرمانی : نامهٔ باستان : بخش ۴۱ - شاهنشاهی اکوس (اخواست) گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/114547