پسر بد مر او را دو فرخنده کام که پیروز و هرمزدشان بود نام ز پیروز که بود هرمزد گرد ولیکن پدر شاهی او را سپرد کز او دید نرمی و آهستگی خردمندی و شرم و شایستگی به هرمزد سپرد تخت و نگین همان لشکر و گنج ایران زمین غمی گشت پیروز از کار شاه سوی شاه هیتالیان جست راه که قوم فتالیت خوانندشان هم از هون اسپید دانندشان چغانی شهی بد فغانیش نام جهان جوی و با لشگر و نام و کام بدو داد شمشیر زن سی هزار به ایران بیاید سوی کارزار چو هرمزد روی برادر بدید دلش مهر و پیوند او برگزید پیاده شد از اسب و بردش نماز بدو تاج و تخت کئی داد باز میرزا آقاخان کرمانی : نامهٔ باستان : بخش ۷۲ - پادشاهی هرمزد گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/114578