تا عشق تو را به جان ربودم بی درد تو یک نفس نبودم از روز ازل هنوز مستم وز شوق الست در سجودم گفتی که جمال خود نمایم این خود ز کمال تو شنودم در آتش هجر انتظارم می‌سازم و سوخت این وجودم بی لطف تو بوی خوش ندارم گر جمله گلاب و مشک و عودم از بوی جگر که می‌گدازم بر اوج فلک رسید دودم مفتاح هدایتم تو دادی آنگه در اهلیت گشودم در عشق تو یافتم سعادت صد باره درون خود زدودم نامم ز تو زان شده است عطار کز حسن تو عارفی نمودم عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۰۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11461