ما درد فروش هر خراباتیم نه عشوه فروش هر کراماتیم انگشت‌زنان کوی معشوقیم وانگشت‌نمای اهل طاماتیم حیلت‌گر و مهره دزد و اوباشیم دردی‌کش و کم‌زن خراباتیم در شیوهٔ کفر پیر و استادیم در شیوهٔ دین خر خرافاتیم گه مرد کلیسیای و ناقوسیم گه صومعه‌دار عزی و لاتیم گه معتکفان کوی لاهوتیم گه مستمعان التحیاتیم گه مست خراب دردی دردیم گه مست شراب عالم الذاتیم با عادت و رسم نیست ما را کار ما کی ز مقام رسم و عاداتیم ما را ز عبادت و ز مسجد چه چه مرد مساجد و عباداتیم با این همه مفسدی و زراقی چه بابت قربت و مناجاتیم برخاست ز ما حدیث ما و من زیرا که نه مرد این مقاماتیم در حالت بیخودی چو عطاریم پروانهٔ شمع نور مشکاتیم عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۹۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11549