آذر فرو زو می خور شاها بماه آذر آیین ماه آذر بوی می است و آذر باد ابد رد مانده دشمنت چون کمانه بگذار شادمانه صدا ور مزدو آذر یک بخشش تو کردن بار دویست گردون ایمن بزی ز گردون همچون پسر ز مادر هم بدسگال مالی هم بدسگال مالی هم با سخا همالی هم باوفا برادر تو بت جهان برهمن تو باد و خصم خرمن از هیبت تو دشمن جوشن دهد بچادر روی عدوت پرچین وز خونش کرده پرچین از تیغ تو شه چین لرزنده و توایدر دوری ز بند و دستان با رای و هوش دستان با زور پور دستان با فر و یال نوذر گر خلق بی توانی دانا شود تو آنی بگذار تا توانی گیتی بناز و بگذار قطران تبریزی : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۶۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/115504