تا به دام عشق او آویختیم جان و دل را فتنه‌ها انگیختیم دل چو در گرداب عشقش اوفتاد تن فرو دادیم و در نگریختیم بس که اندر وادی سودای او خون دل با خاک ره آمیختیم خاک پای او به نوک برگ چشم گاه می‌رفتیم و گه می‌بیختیم چون نیامد بر سر غربیل هیچ پای در گل خاک بر سر ریختیم گرچه ما زیرک ترین مرغی بدیم لیک در دامش به حلق آویختیم همچو عطاری ز شوق روی او صورتش با روی جان انگیختیم عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11553