شد از بهار خجسته سپاه برد شکسته بر اوستاد موفق بهار باد خجسته همیشه بادا دستش بدست ساغر و دسته رخ ولیش شکفته دل عدوش شکسته همیشه باد دل آن کفیده چون دل پسته که دل ندارد با او بدوستاری بسته همیشه همچو فرشته ز مرگ بادا رسته که فعلش آن فرشته است و رسمش آن فرشته رونده بادا دولت بدو چو باز بمسته زمانه پیشش بر پای و او بتخت نشسته ببزمش اندر بازار خوبرویان بسته بباغ دولتش اندر درخت شادی رسته ز تنش رنج رمیده ز جانش انده جسته زمانه یارش با دو ستاره بادش جسته به آب دولت بادا مدام رویش شسته سر محبش سبز و تن عدویش خسته قطران تبریزی : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۱۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/115553