یا رب آن ماه تمام، آن من است که به قد، سرو خرامان من است با سر زلف پریشان، همه روز در پی کار پریشان من است عمر جاوید طمع می دارم که لبش چشمه ی حیوان من است آن لب، آن لب، که شکر بنده ی اوست کس چه داند، چه به دندان من است غمزه ی او، همه کفر است ولیک کفر او، بهتر از ایمان من است از سگ کوی ویم نیست دریغ سخنش کز همه در جان من است من که دیوانگیم از سر اوست زلف او سلسله جنبان من است جرم زنجیر وی است اینکه زغم پیرهن بر تن زندان من است اینکه در پای صد اندوهم گشت هم دلی بی سر و سامان من است این همه هست و همی گوید اثیر «یا رب، آن ماه تمام آن من است» اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/115873