وصلش مرا قرین سعادت نمیکند چون بیند التفات زیادت نمیکند خوی زمانه دارد از آن در ره وفا بسیار می بکوشم و عادت نمیکند بیمار اوست دل نه بدین است نالشم زان ناله میکند که عیادت نمیکند گفت ای فلان ز من بسلامی بسنده کن گردم به این و هم بسعادت نمیکند بر من سلام کی کند آن کاو نظر کنون در آسمان ز کبر و سیادت نمیکند گفتم که زنده می شمرد وصل تو مرا گفتا خودت نماز ولادت نمیکند گه گه تعهدی کندم لعل تو و لیک بی معنی است چون بارادت نمیکند گفتم که کارم از تو به جان است گفت اثیر کس گوش سوی زرق و عبادت نمیکند کافر نمی شوم که دم و عشوه کار اوست من باورم بلفظ شهادت نمیکند اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/115920