درد هجران تو را داغ جگر ساخته ام گرد میدان تو را کحل بصر ساخته ام نبود نام توای یار نه نزدیک و نه دور تو زمن هیچ و من از تو همه بر ساخته ام پرده کژ مده، ای هستی من بُرده ی تو گرچه با زخمه سر کژّ تو در ساخته ام خطی آمد ز تو در خون من و من چو قلم پیش از آن خط قدم از تارک سر ساخته ام طوق زر کردی رفتم مگر از راه جمال دست در گردمیان تو کمر ساخته ام سرو بالائی و سوسن برو و گل عارض و من ز تو بستان تماشای نظر ساخته ام ای بسا شب که تو در خلوت و من تا بسحر از قد خفته خود حلقه در ساخته ام حلقه حلقه ست در داج فلک آه اثیر زان گل حلقه آئینه در ساخته ام اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/115968