شب دوش با دوست می خورده ام بگو نوش، کز دست وی خورده ام بخصل سبک باج جان برده ام بد او، کران، ملک ری خورده ام من و مجلس خاک در کل عمر چنین می، کجا تا که کی خورده ام ز کوثر نم، از خلد خود دیده ام ز آتش تف، از ورد خوی خورده ام نگیرد خمار و نگیرد تبم بیکبار، تا ترک می خورده ام بهار دلم، آب رز دان کزو به تیغ سلم خون دی خورده ام ز مستی، که بوده است آگه نیم که کی خفته ام چند می خورده ام خمیده چو چنگم خروشان چو نی چنان بر تن چنگ و نی خورده ام اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/115985