خیز تا دست طرب یکدم، بجام می زنیم دوستگانی بر رخ ماه مبارک پی زنیم پای در میدان عشق لعبتان عُز نهیم دست بر فتراک مهر لعبتان ری زنیم ما که از پروانه ایم آخر، مگر می آتش است هرچه بادا باد، بل با خویشتن بر وی زنیم لشگری میسازد او باش خرابات آنگهی قصد تاج خان کنیم ورای ملک کی زنیم قوت دلهای نازک، در گل ما تعبیه است حسبة لله سنگی بر سر این کی زنیم گر بر این آهنگ زیرش مستی ما بگسلد هستی یکسر زخمه ئی بربم و بر لاشی زنیم او قدح ها در کشد، زین باده و لب نسترد ما ببوئی جرعه ی صد سال هوئی هی زنیم تا دمی دیگر، دم عالم فرو خواهد شدن ماز صحبت گر دمی داریم با هم کی زنیم گر دمی دیوانه با ما، دم زند همچون اثیر آهی از دل بر کشیم و آتش اندر نی زنیم اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/115986