میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم که ندانم بکجا یا بچه اندیشه درم همچو روی تو همه کار من آراسته بود وه، که چون موی تو اکنون همه زیروزبرم تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد هیچ شک نیست، کزین واقعه من جان نبرم این منم، کز بر تو دور شدم، شرمم باد چکنم، عاجز فرمان قضا و قدرم بخت خوش داشت هر، روز وصال غم تو تا ز شبهای فراق تو چه آید بسرم اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/115991