ای بر گشاده دست به بیداد عاشقان بر چرخ میرود ز تو فریاد عاشقان سلطان محنت تو، خرابی همی کند در دل، کدام دل، ستم آباد عاشقان هان، تا من غریب فراموش کی شوم روزی که آیدت بجفا، یاد عاشقان با عاشقان هر آنچه بتر میکند غمت گوئی که در بدی است، به افتاد عاشقان بگسست روز عمر جهانی و هم چنان یک زخمه کم مکن، تو ز بیداد عاشقان در زلف تو نشان ایادی خواجه نیست چون بنده میکنی دل آزاد عاشقان اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/115997