ای شکرخای شده گوش از تو رخ ماه آمده شب پوش از تو از لطافت چو خیالی که شبی پر نکردست کس آغوش از تو شام را غالیه در زلف ز تست ماه را غاشیه بر دوش از تو ملک سلطان سپرم گر ببرم بدو بوسه من مدهوش از تو سبز پوشان فلک مست شدند موی مشکین زبر و دوش از تو چون تو ساقی شدیم ساغر گفت کآب حیوان زمن و نوش از تو گریه میزد چو سخن میگفتی عقل در بارگه گوش از تو چون فرو ماند دل و هوش اثیر عاریت خواست دل و هوش از تو اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116006