ای مرهم هر سینه مجروح لب تو فرسوده قدم های دلم در طلب تو گُم کرد سر رشته تدبیر دلم باز در طره ی سر گمشده بلعجب تو چون تار طراز است شب و روز تن من تا برطرف روز تنیده است شب تو چون لاله دلم چهره بخون شست چو بگرفت سبزه طرف چشمه ی حیوان لب تو من بنده نویسد بتو سلطان کواکب تا خسرو خوبان جهانشد لقب تو ای حور پریزاده بر این حسن و طراوت از آدمیان نیست همانا نسبت تو در ساخته ام با غم تو، روی همین است چون جز ز غم من نفزاید طرب تو بیداد سه ساله که اثیر از همدان برد تقدیر الهی بُد و باقی سبب تو اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116007