دیدی چگونه ما را، بگذاشتی و رفتی بی موجبی دل از ما، برداشتی و رفتی بس عهدها که کردم، بس وعده ها که دادی وان ماجرا نرفته، انکاشتی و رفتی راهی است بر گشادم، خوش خوش بچشم کردن تا روی در کشیدی، از آشتی و رفتی رخ در سفر نهادی، ناگاه عالمی را چون زلف خود پریشان، بگذاشتی و رفتی گفتی تو را بدارم چون جان و دیده، بنشین گفتم چگونه داری، ناداشتی و رفتی چشمم که آب خوردی از روی گل عذارت ناگه، به خار هجران انباشتی و رفتی تخمی است هجررویت، بارش هلاک جانم تا خود چگونه روید، تو گاشتی و رفتی در دام جز اثیرت تر دامنی دو بودند او را بدست ایشان، بگذاشتی و رفتی اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116017