بروزگار خودم بعد از این امید نماند که گشت عودمن از گشت روزگار چوبید سپید چشم و سیه فام میگذارم عمر ز دستکاری شاه سیاه و صبح سفید کلاه دولت من چون بیوفتاد از سر زمانه، خاک فشان گو بر افسر جمشید جوین بیوه زنان چون خورم که همت من ورای قرصه ماه است و گرده خورشید مرا به خنجر بهرام بر نیاید کام کنون نیاز چه دارم به بربط ناهید اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116075