ای پسر این رخ به آفتاب درافکن بادهٔ گلرنگ چون گلاب درافکن صبح علم بر کشید و شمع برافروخت جام پیاپی کن و شراب درافکن شاهد سرمست را ز خواب برانگیز سوختهٔ عشق را رباب درافکن گرچه شب اندر شکست ماه بلند است بادهٔ خوش آمد به ماهتاب درافکن گل بشکفت و دلم ز عشق تو برخاست چند نشینی به بند و تاب درافکن مست خرابیم جمله نعره زنانیم نعره درین عالم خراب درافکن چند ازین نام و ننگ و زهد و ز تزویر توبه کن از توبه دل بتاب درافکن گر دل عطار را عذاب غم توست گو دل او غم ازین عذاب درافکن عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11612