من بودم و دوش، یار سیمین تن من جمعی ز نشاط و عیش، پیرامن من آنها، همه صبحدم پراکنده شدند جز خون جگر، که ماند در دامن من اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : رباعیات : شمارهٔ ۴۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116174