ای خم چرخ از خم ابروی تو آفتاب و ماه عکس روی تو تا به کوی عقل و جان کردی گذر معتکف شد عقل و جان در کوی تو کی دهد آن را که بویی داده‌ای هر دو عالم بوی یکتا موی تو در میان جان و دل پنهان شدی تا نیاید هیچ‌کس ره سوی تو چون تویی جان و دلم را جان و دل من ز جان و دل شدم هندوی تو عشق تو چندان که می‌سوزد دلم می نیاید از دلم جز بوی تو پشت گردانید دایم از دو کون تا ابد عطار در پهلوی تو عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11653