گلرخا، نوش لبا، سیم برا، سرو قدا ما بدا قبلک ما فیک من الحسن بدا من نه اینم که دهم غیر تو را در دل ره اکره الشرک فلا اشرک ربی احدا در ره عشق بتان بود تردد دشوار کیف لا احمد من سهل امری و هدا ذوق عشقت که ز روز ازلم همره بود طاب لی یجعله الله رفیقی ابدا گم شدم در طلب کعبه ی مقصود ای خضر به من گم شده راهی بنما بهر خدا نقد جان نیست روا صرف شود بی وجهی بنما بهر خدا روی که سازیم فدا چند پرسی که چه شد حال فضولی بی من چه شود حال کسی کز تو فتادست جدا فضولی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116744