پیش عاقل قصه درد من و مجنون یکیست اختلافی در سخن باشد ولی مضمون یکیست داغ دل را خواستم مرهم رساندی ناوکی غالبا پنداشتی داغ دل پرخون یکیست شرط حسنست آن که طاق آن خم ابرو دو تاست رسم خطست این که خال آن لب میگون یکیست جای سرو قامتت در جان نمی گیرد الف حاش لله کی الف با آن قد موزون یکیست نیست در دل غیر تو زان رو عزیزی بر دلم قدر دارد در صدف هر گه در مکنون یکیست نیستم بلبل که هر ساعت نهم دل بر گلی زین همه گل چهره مقصود من محزون یکیست بر سر من هر که می بیند فضولی دود آه آن تصور می کند کین هم ز نه گردون یکیست فضولی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۶۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116773