ای پای دل ز عشق تو در گل بمانده از دیده دور گشته و در دل بمانده جانا عجب بمانده‌ام از خود که روز و شب تو با منی و من ز تو غافل بمانده کاری است پر عجایب و پوشیده کار تو باری است اوفتاده و مشکل بمانده دری نهفته‌ای تو به دریای عشق در ما از نهیب موج به ساحل بمانده جان‌ها ز یک شراب الست تو تا به حشر مست اوفتاده بر سر و در گل بمانده از یک شراب عشق تو بر لوح جان ما نه نقش حق نه صورت باطل بمانده مردان پاک‌رو ز درازی راه تو بی زاد و توشه بر سر منزل بمانده سرگشتکان کوی تو را در عتاب تو واحسرتا ز عشق تو حاصل بمانده خاک سگان کوی تو عطار تا ابد در شرح راه عشق تو مقبل بمانده عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11684